حملۀ مغولها به ایران با رشتهای از حوادث مهم گره خورده است. تسخیر ایران توسط مغولها با غارت و تاخت و تازهای پیاپی همراه بود که از 1220 تا 1258 طول کشید. در این مدت جمعیت شهرها به حداقل خود رسیده و بسیاری از مراکز اصلی تمدن ویران گردید. هدف از این یورشها این بود که در ایران وحشت ایجاد کنند تا بتوانند از این طریق با لشکر اندکی که در اختیار دارند آن را در تسلط خود نگه دارند ولی این امر به قدری خشن بود که پس از هر شورشی قتلعامی جدید رخ میداد. کشتار آدم و نابودی ثروت، خارج از حساب بود و واضح است که این کشور دیگر نتوانست ترمیم بیابد. ویران کردن کتابخانهها به قدری سنگین بود که نمیتوان حتی یک ورق از کتابهای مصوری را که پیش از این طوفان هولناک وجود داشتهاند به دست آورد. طبیعی است که هنر نقاشی و نگارگری نیز از این اتفاقات دچار تغییر و دگرگونی شد و البته همۀ این دگرگونیها منفی هم نبودند و در آینده سبکهای جدیدی را ایجاد کردند. منبع نقاشی بالا، سه هدهد و یک بوته با توت قرمز، کتاب منافعالحیوان بختیشوع، دوران مغول، متعلق به اوایل قرن 14 میلادی است.
فهرست عناوین این نوشته:
تأثیر حملۀ مغول بر نقاشیهای ایرانی
ناگفته پیداست که دربار مغول چندان با هنر نقاشی میانهای نداشت. مغولها دارای طرز زندگی بدوی بودند و حمایت آنها از هنر نقاشی منحصر به حمایت از هنر گلدوزی برای چادر میشد، تا اینکه در زمان احمد ایلخان بود که ایران دارای فرمانروای مسلمانی شد که نسبت به تمدن آن اظهار دلبستگی و علاقه مینمود. اباقاخان جانشین احمد ایلخان، دارای زنی مسیحی به نام ماریا پالئولوگوس بود و با فرمانروایان غربی ارتباط داشت. میتوان اثر و نفوذ هنر مسیحی را در دربار مغول سالها پس از او مشاهده نمود. در زمان فرمانروایی آرغون نیز با توجه به اینکه او بودایی بود، این مسئله بدون شک راه نفوذ هنر آسیای مرکزی و چین را به روی ایران باز کرد. بنابراین حملۀ مغولها به ایران علاوه بر اینکه دارای پیامدهای ناگوار و تلخی بود، اما سبب شد تا نقاشیهای ایرانی نیز متحول شوند و سبکهای تازهای به آن راه یابند.
دلایل رونق گرفتن هنر ایرانی در دوران مغول
هنگامی که غازانخان مغول به قدرت رسید، پایتخت اولیۀ ایلخانان جای معینی نبود بلکه مراکز مختلفی بود که مذاهب گوناگونی داشت. بعد از آنکه غازانخان اسلام را به عنوان مذهب رسمی خود پذیرفت، با توجه به علاقهای که به علم و تحقیق داشت، محققین زیادی را از کشورهای مختلف به تبریز کشاند. از این تاریخ به بعد مغولها در شهرها ساکن شدند و به ساختن خانههای زیبا و دائمی اقدام نمودند. این موضوع آغازی است بر رونق گرفتن نقاشیهای ایرانی در دوران مغول که به مرور به تکامل سبک هنری نیز منتهی گردید.
اولین کسانی که در دوران مغول به نقاشی پرداختند
در زمان سلطنت غازانخان و به دستور وی بود که نسخۀ مشهور کتاب خطی تاریخ طبیعی سال 941 تألیف یک پزشک مسیحی به نام بختیوش طبیب خلیفۀ المتقی در بغداد توسط عبدالهادی از عربی به فارسی ترجمه شد. باقیماندۀ این کتاب در حال حاضر 94 تصویر دارد که درازا و پهنای بسیاری از آنها از 3 تا 5 سانتیمتر تجاوز نمیکند و به هر حال بدبختانه تمام تصاویر کتاب هرگز به اتمام نرسید. سبکک مینیاتورهای این کتاب، غیرناتورالیستی است و یکی از اولین آثاری است که در دوران مغول و ایلخانان به تصویرگری و نقاشی پرداخته است. باید به این نکته توجه داشت که نقاشیهای ایرانی در دوران مغول به آرامی شکل گرفتهاند و به مرور زمان دچار تحول و پختگی هنری شدند. فضای سرکوبگرایانه و وحشت ناشی از حملۀ ویرانگر این قوم وحشی، باعث شده بود که هنر و دانش ایرانیان تا مدتها دچار سستی گردد، اما با گذشت زمان دوباره شکل جدیدی از هنرها پدید آمد که از دورههای پیش از خود نیز بهتر و زیباتر و فنیتر بود.
مینیاتورهای کتاب تاریخ طبیعی دوران مغول
تصاویر و مینیاتورهای کتاب تاریخ طبیعی دوران مغول، مسطح و دوبعدی و حیوانات به صورت تزیینی در زمینۀ مناظری که عناصر آن قراردادی است ترسیم شدهاند. خطوط دور آنها قوی و گاهی نیز در طرح آنها حالت طنز به کار گرفته شده است. در نقاشیهای این کتاب، شکل درختان و آب مستقیماً از طبیعت گرفته نشده و شاخهها به صورتی تزیینی تنظیم شدهاند. هنرمند در این کتاب، یک برکه را با شکل موجهای آب نشان داده که گیاهان اطراف آن را برگهای سمبولیک فراگرفتهاند. برای نشان دادن آسمان، قوس معکوسی را کشیده و خورشید را همانند نگین در آن جای میدادند. دور تصاویر و نقاشیهای این کتاب کادری وجود ندارد بلکه تصاویر با متن ترکیب شدهاند. اگرچه اثری از عناصر چینی در تمام مینیاتورها مشاهده میشود، ولی خصلت بینالنهرینی در سراسر کتاب حفظ شده است. در این کتاب دو نوع تأثیر شیوۀ نقاشی چینی مشاهده میشود: یکی شیوۀ موجود در نقاشیهای طومار یا آلبوم است که با مختصر شاخ برگی برای محیط زندگی حیوان یا پرنده ترسیم شده؛ و دیگری مناظری با مرکب و رنگهای روشن که در این کتاب از آنها تأثیر گرفته شده است. البته نقاش مسلمان این اثر در همۀ موارد از اصل و نسب دارا بودن کتاب خود غافل نمانده و آن را با فرهنگ بومی هماهنگ کرده است.
آشنایی ناقص نقاشان ایرانی با هنر چین در قرن چهارده
نگارگر نقاشیهای ایرانی در دوران مغول در قسمت اعظم قرن چهارده، عناصری از منظره را که از چین به دست او رسیده ناشیانه مورد استفاده قرار میداده است. نوع کار آنها نشان میدهد که آشنایی ناقصی با هنر چین داشتهاند و شاید این آشنایی از طریق تزیینات هنر مصرفی و تزیینی نظیر سرامیک و پارچه صورت گرفته باشد، فرم ابرها همانهایی هستند که در تاپیستری و برودری و بیشتر از همه بر روی لباس به چشم میخورند. پارچههایی چهارگوش زردوزی به استثنای پارچههای چهارگوش اژدهادار در کتابهای خطی ایران قرن چهارده به چشم میخورد که میتوان کتاب رشیدالدین سال 1306 موجود در دانشگاه ادینبرو University of Edinburgh را جزو این نمونه نام برد. در تمام طرحهای آن شکل ابر به چشم میخورد. اژدها، عنقا و درنا بدون شک در بافتهها و پارچههای ابریشمی چینی وجود داشتهاند.
ارتباط بافتههای ابریشمی و حکاکیهای لاکی بر نگارگری ایرانی
نقاشان و هنرمندان دوران مغول در نیمۀ اول قرن چهاردهم، آب را با نقش پولک پولک و یا امواج کاکلدار و پیچپیچ و در اندازهای بزرگ نسبت به بقیۀ تصویر نشان میدادهاند. تمام اینها در نقاشی چین آن زمان و پیشتر از آن نیز وجود داشته ولی مانند ایرانیان آن را به صورت قراردادی به کار نمیبردهاند، مگر بر روی ظروف چینی سفید و لاجوردی قدیمی قبل از اواسط قرن چهارده. به هر حال نمیتوان باور کرد که اینها پیش از نیمۀ قرن چهارده شروع شده باشند. بنابراین معلوم میشود که این قراردادها بایستی از طریق دیگری به ایران آمده باشند. احتمالاً بافتههای ابریشمی و حکاکیهای لاکی در این مورد اثر داشتهاند ولی در مورد تاریخ این صنایع و جزئیات آن با اندازۀ ظروف چینی قبل سلسلۀ مینگ اطلاعی در دست نیست.
شکل کوهها و درختان در نقاشیهای ایرانی عهد مغول
واضحترین عنصری که در مینیاتورها و نقاشیهای ایرانی دوران مغول از چین به عاریت گرفته شده شکل کوهها و درختان است، و اینها از منبع دیگری به جز نقاشیهای واقعی چین که انحصاراً در دسترس سلاطین بوده نمیتواند گرفته شده باشند. ما میدانیم که محققین چینی در تبریز، پایتخت آن زمان ایران، وجود داشتهاند و رشیدالدین وزیر نیز در مورد تألیف جامعالتواریخ دستیارانی چینی داشته است. در کتابهای خطی تبریز یعنی کتاب جانورشناسی مورگان و دو بخش از جامعالتواریخ رشیدالدین موجود در انجمن سلطنتی آسایی و دانشگاه ادینبرو، منظرۀ چینی با خالصترین فرم آن ظاهر میشود. در کتاب جانورشناسی، درختان به وضوح ناتورالیستی و کالیگرافی هستند در حالی که مشخصات زمین منحصر به پرتگاهها و تپهها میشود که محیط آنها را دو خط محدود کردهاند، احتمالاً این مسئله بایستی نشان دهندۀ خطوط زخیم نقاشی چینی با کنارۀ قلممو باشد ولی میتوان آنها را به سادگی مربوط به تقلید از بافتههای تاپیستری و برودری دانست. حملۀ مغولها به ایران باعث شد تا ایرانیان با هنر نقاشی چینی ارتباط برقرار کنند و به مرور آن را مطابق خواست خود به کار گیرند.
در نقاشیهای کتاب جامعالتواریخ، رنگآمیزی آرام و محدود و مفهوم اصلی خیلی نزدیک به تصاویر مفهومی ایرانی است. ارتباط اندازهها معمولاً در نظر گرفته نشده و عناصر منظره در این کمپوزیسیونها پرکنندۀ منظره هستند. اگرچه کادر هنوز کمپوزیسیون را قطع میکند، ولی هرجا که لازم شده به خاطر ایجاد تعادل یا حالت درام، نیزۀ سواران پس از عبور از زیر نوشتهها از حاشیۀ آن ظاهر شدهاند.
وضع هنر نقاشی ایران در زمان ایلخانان
در قرن چهاردهم سبک چینی در نقاشی ایران نفوذ کرد ولی به تدریج جذب مسیر اصلی آن شد و امکان آن نیز به وسیلۀ ایلخانان از طریق احیای تمدن کهن ممکن گردید. میتوان گفت که وضع هنر نقاشی ایران در زمان ایلخانان خیلی بهتر از دورۀ تیموریان بود زیرا قدرت در زمان ایلخانان در دست وزرای ایرانی و در دورۀ تیموریان به دست امرای ترک بود. اما با این حال بیشتر شاهزادگان تیموری به فضل و ادب خود میبالیدند و دوست داشتند از حامیان علم و هنر باشند. همین موضوع باعث رونق ادبیات فارسی و هنر ایرانی در آن دوران شد که با استقبال شاهزادگان و شاهان نیز مواجه گردید.
منبع متن:
کتاب نقاشی ایران، نوشتۀ بازل گری، ترجمۀ عربعلی شروه، نشر دنیای نو، تهران: 1383.