
نام آورترین هنرمند نگارگر دوران صفویان که پس از تشکیل این حکومت، در دستگاه آنان دارای مقامی والا گردید، استاد کمال الدین بهزاد است. در منابع و مآخذ بسیاری راجع به این هنرمند نابغه قلم فرسایی شده است. در تاریخ حبیب السیر تألیف غیاث الدین خواند میر ضمن شرح مفصلی از وی به عنوان «مظهر بدایع صوّر و مظهر نوادر هنر» یاد شده است و اسکندر بیک منشی در تاریخ عالم آرای عباسی از وی به «استاد نادره کار» تعبیر کرده است. این هنرمند در آغاز کار در دربار آخرین پادشاه تیموری، سلطان حسین بایقرا می زیست و هم در آن دوران مورد توجه و علاقۀ سلطان بود. از میان پیروان مکتب او، قاسم علی از همه نام آورتر است. در بیشتر آثاری که با امضای این هنرمند شناخته شده است، شیوۀ بهزاد دنبال شده و نشان می دهد که قاسم علی تا چه اندازه تحت تاثیر استاد قرار داشته است. آثار این هنرمند امروزه در موزه ها و کتابخانه ها و مجموعه های دولتی و شخصی پراکنده است.
نقاش: کمال الدین بهزاد
تاریخ خلق اثر: سال 1494 میلادی
محل خلق: کشور ایران (عده ای از هنرشناسان بر این عقیده هستند که استاد کمال الدین بهزاد، این نگاره را در شهر هرات کشور افغانستان به تصویر درآورده است).
محل واقعی ساخت کاخ خورنق: این کاخ در دوران ساسانیان در شهر حیره بنا گردید.
سبک: مکتب هرات
مکان نگهداری کنونی: موزۀ بریتانیا (British Museum)
فهرست عناوین این نوشته:
بررسی نقاشی مینیاتوری کاخ خورنق
از جمله آثار بسیار مشهور و ممتاز که در انتساب آن به استاد بهزاد نباید تردید روا داشت و می توان آن را در شمار مینیاتورهای بسیار با ارزش به شمار آورد، یک قطعه نقاشی مربوط به یک نسخۀ خمسۀ نظامی است که دارای تاریخ سال 899 قمری می باشد و به موزۀ بریتانیا تعلق دارد. نام این اثر ارزشمند «ساختمان کاخ خورنق» است.
در این اثر بنایان و معماران و کارگران را در حالی که مشغول تکمیل ساختمان کاخ خورنق هستند مشاهده می کنیم. همۀ افراد در این مینیاتور در حرکتند و هر یک به کاری خاص مشغول هستند. در این گونه آثار آنچه اهمیت دارد توجه مخصوصی است که هنرمند به حالات گوناگون اندام ها نموده است و هر یک را فراخور کاری که انجا می دهند در کمال روشنی نقاشی کرده است. موجی که هنرمند با توسل به پیوند پیکرها با هم از گوشۀ سمت چپ قطعه به سوی سمت راست و به طرف بالا برانگیخته است و در برابر برای جوابگویی بدان به وسیلۀ حرکت شخصی که از نردبان پایین می آید تحرکی مخالف آن از بالا به پایین ایجاد نموده است، به مجموعۀ سطح نقاشی آهنگی موزون و با هنجار بخشیده است. این حرکت کلی به وسیلۀ اندام دو ناوه کش که به دنبال یکدیگر به سوی نردبان پیش می روند القاء گردیده است، در ضمن گروه پایین را با گروه بالا به هم پیوست می دهد.
حرکت دو مرد که در کنار پایین راست قطعه، زنبه ای پر از مصالح را به طرف چپ می برند و نفر سومی که در میان آنها قرار دارد در حالی که خط مایل نردبان را با گردۀ خود خنثی می نماید، در همان حال این بخش از نقاشی را نیز در تحرّک و جنبش کلی سطح قطعه شرکت می دهند.
همچنین بر بالای بام، طرح مایل نردبان که امتداد آن، چشم را به بخشهای بیرون از نقاشی می کشاند، با استادی تمام به وسیلۀ غلام شاگرد بنا به طرف درون قطعه برگردانیده شده است. باز در همین زمینه، حرکت مایل نردبان به وسیلۀ پیوندی که میان خشت انداز و گیرندۀ آن از پایین به بالا به موازات خط نردبان برقرار شده، مورد تأکید قرار گرفته است و گویی هنرمند در نظر داشته حرکت اصلی نقاشی خود را بر روی قطر مربع مستطیل قطعه متمرکز نماید و دیگر وزن ها و آهنگ ها را با آن متناسب سازد.
تأثیر این مینیاتور در شناخت اسلوب معماری قدیم ایران
ویژگیهای اندام و اعضاء و چهرۀ هر یک از کارگردانان این صحنه (نگارۀ ساختن کاخ خورنق) همه در نهایت استادی و ظرافت و استحکام طراحی شده است. از سوی دیگر این نقاشی می تواند سند جالبی برای شناخت اسلوب معماری و طرز کاربرد این فن در دوران مربوط (نه هنگامی که واقعاً کاخ خورنق در روزگار ساسانیان ساخته می شد، بلکه در روزگاری که این نقاشی رقم گردیده است) باشد. در این باره گرچه هنرمند بنا به پیروی از شیوۀ نقاشی ایرانی، هرگز طبیعت و واقعیت را آنچنان که وجود دارد نساخته است، بلکه همۀ پدیدارها را در قالب روشهای ویژۀ این مکتب ریخته است. با این همه از آنجا که آیینۀ خیال هنرمند عکس هایی از خارج برمی دارد، گاه این تصاویر دوباره در موارد لزوم در نفس وی برانگیخته می شوند و او با بهره گیری از آنها صحنۀ مورد نظر خویش را تألیف می نماید. ضمناً باید خاطر نشان سازیم که استاد کمال الدین در عین حال برخورداری از یک دنیای خیال زایندۀ سرشار، از جمله هنرمندانی است که به واقعیت های عینی هم نظر داشته است و بنا به تعبیر هنرشناسان غربی، یک نوع گرایش به حقیقت نگاری (Realisme) در وی سراغ می رود. با این همه نباید پنداشت که این تمایل به حقیقت نگاری، آثار این هنرمند چیره دست را از دنیای ویژۀ نقاشی ایرانی زیاد دور ساخته باشد.
امضای هنری بهزاد در آثارش
آثار کمال الدین بهزاد نقاش مینیاتوریست ایرانی که امضای خودش را در بر دارد از حد شمار افزون است ولی نمی توان به درستی همۀ این رقم ها اعتماد کرد. در بسیاری از مینیاتورهایی که به نظر می رسد واقعاً به دست استاد رقم شده باشد وی به نام «عمل العبد بهزاد» امضا کرده است و بیشتر در این آثار استاد نام خود را بسیار کم رنگ و در بخش نامشخصی از نقاشی گنجانیده است. با توجه به همین نکته بسیاری از هنر شناسان در اصالت مینیاتورهایی که دارای رقم های واضح و چشم گیری می باشند تردید نموده اند و دربارۀ پاره ای از آنها که ممکن است واقعاً از زیر قلم خود استاد به در آمده باشند، عقیده دارند که این گونه امضاهای روشن و نمایان بعدها به دست دیگران بر نقاشی های کمال الدین بهزاد افزوده شده است.
شیوۀ نقاشی بهزاد دارای ویژگیهایی است که آثار وی را از نقاشی های دیگران تا حد زیادی متمایز می سازد و با توجه به نمونه هایی چند از مینیاتورهای وی که در اصالت آنها تردیدی نمی رود، می توان این هنرمند چیره دست را صاحب شیوۀ مخصوص دانست و حتی با در نظر گرفتن این نکته که در زمان زندگانی وی و پس از درگذشت او تعداد زیادی از پیروان و شاگردانش شیوۀ او را دنبال کردند، می توان وی را صاحب مکتب دانست.
چشم انداز نقاشی ایرانی به هنگام تشکیل دولت صفوی و جایگاه بهزاد در آن
شاه اسمعیل پس از گشودن هرات به سال 916 هجری قمری، بهزاد را با خود به تبریز آورد و ریاست کتابخانۀ سلطنتی را بدو سپرد. در این روزگار به سرپرستی این هنرمند و با همکاری گروه دیگری از هنروران که پاره ای از آنان در زمرۀ شاگردان استاد و تعدادی دیگر از جملۀ همکاران و دوستان وی بودند، فصل تازه ای در تاریخ نقاشی ایران گشوده شد. شاه اسمعیل، استاد بهزاد را بر همۀ هنرمندان دیگر ترجیح می داد. در این روزگار بهزاد در هنر نقاشی به مراحل پختگی و تکامل خود رسیده بود و در اثر تشویق فراوانی که به وسیلۀ پادشاه صفوی از وی و دیگر هنرمندان آن عصر به عمل می آمد و به علت زمینۀ کهن و مساعدی که از دورانهای گذشته در شهر تبریز در خصوص نقاشی وجود داشت، طولی نکشید که در آن سامان درخشندگی ها و جلوه های تازه ای در این رشته از هنر ایرانی به ظهور رسید و آثاری از آن هنرستان به در آمد که تا آن زمان در تاریخ هنر کشور ما بی سابقه بود.
در این دوران شهر تبریز یک بار دیگر به عنوان یک مرکز قدرتمند و توانا با شیوه ای بسیار بدیع و متکی به سنتهای کهن فرهنگی، خودنمایی کرد و هنرمندان چهار گوشۀ کشور را به سوی خود کشاند. مشعلی که به دست این هنرمندان در شهر تاریخی تبریز افروخته شد، سالیان دراز همچنان به پرتو افشانی، خود ادامه داد و در تمام طول سلطنت سلسلۀ صفوی و سالهای پس از آن به عنوان یک منبع تابناک، الهام بخش گروه کثیری از هنروران ایرانی گردید و پرتوهای آن به سرزمین های دوردست دیگر نیز رسید و چراغ های فراوانی فرا راه ارباب هنر قرار داد.
سایر مینیاتورهای استاد بهزاد:
1. نگاره یوسف و زلیخا از بوستان سعدی
منبع متن این نوشته: کتاب نگاهی به هنر نقاشی ایرانی: از آغاز سدۀ دهم هجری، نگارش اکبر تجویدی، ویراست سوم، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ سازمان چاپ و انتشارات، 1386.