نگارۀ بیمانند یوسف و زلیخا یکی از برترین و گرانمایهترین آثار استاد نامدار هنر نقاشی ایران، کمال الدین بهزاد است که هماکنون در کتابخانۀ ملی قاهره جای دارد. استاد بهزاد در این اثر به یکی از مفاهیم مشهور و دلکش داستانهای اسلامی پرداخته است که البته در اشعار شاعران بزرگ پارسیگو نیز به شمار فراوان از آن سخن به میان رفته و به صورت نظم و نثر پرداخته و سروده شده است. این نگاره به آن قسمت از داستان اشاره دارد که زلیخا به اغوای نفس، طمع در وصال و کامیابی یوسف میبندد و شرایطی ترتیب میدهد تا به کام دل دست یابد. یوسف که تن و دل به این خواسته نمیسپارد، راه گریز را در پیش میگیرد و زلیخا نیز به دنبال وی روانه میشود اما به مقصود خود دست نمییابد.
نکتۀ مهم: تمامی متون این نوشته در رابطۀ مستقیم با شرح و بررسی نگارۀ «گریز یوسف از زلیخا» اثر استاد «کمال الدین بهزاد» میباشند که تصویر آن در بالا قابل مشاهده است، اما سایر تصاویر این نوشته فقط به جهت ارتباط معنایی با مضمون داستان یوسف و زلیخا قرار داده شدهاند و هیچکدام از آنها اثر استاد بهزاد نیست.
فهرست عناوین این نوشته:
نگاره یوسف و زلیخا برگرفته شده از بوستان سعدی
از نگارههایی که در تعلق آن به استاد کمال الدین بهزاد تردیدی نیست، نگاره یوسف و زلیخا است که برای نسخهای از بوستان سعدی تهیه شده است. در این نگاره قسمتی از حکایت انتخاب شده که در آن زلیخا به دامان یوسف درمیآویزد و محبت او را میطلبد و یوسف میخواهد خود را از این دام برهاند. کمال الدین بهزاد با مهارتی خاص این واقعه را در بالاترین طبقۀ عمارتی پرشکوه با درهای بسته و دالانهای تو در تو و پلکانهای متعدد تصویرگری کرده است. بدین ترتیب، استاد بهزاد، همچون سعدی، به پیچیدگی وساوس شیطانی و دشواری رهایی از این دام اشاره دارد که در خلوت هر سالک، او را از سیر به سوی حق مانع میشود.
نمادین بودن نگاره یوسف و زلیخا با توجه به هفت منزل سلوک
در نگاره یوسف و زلیخا از مجموعه آثار کمال الدین بهزاد نقاش مینیاتوریست ایرانی که برای نسخهای از کتاب بوستان سعدی مصوّر شده، ایجاد برش در نمای ساختمان به گونهای پیچ در پیچ در قسمت چپ نگاره و قرار دادن هفت حجره و هفت دَر در مسیر یوسف (با توجه به هفت منزل سلوک) از تدابیر نقاش برای آشکار نمودن معنای پنهان حکایت است. تأیید بر خلوت و تنهایی شخصیتهای نگاره و در همان حال آوردن اشعار و اذکاری حاکی از اینکه حضرت حق در همه جا، حتی در خلوت، حاضر و ناظر است، همه تدابیری است که قدرت بیان نمادین اثر را چندین برابر میکند.
(نقاشی بالا در National Museum of Asian Art نگهداری میشود)
پیوند حرکت نگاره یوسف و زلیخا با نظام گردش جهان
در ترکیببندی کل نگاره یوسف و زلیخا آنچنان که در نگارگری مرسوم است، کتیبههای شعر به گونهای تنظیم شدهاند که نگاره را به پنج ستون عمودی مساوی با فواصل یکسان تقسیم میکند. تقسیمات افقی نگاره بر اساس عرض کتیبۀ شعر فوقانی است. این مقدار مساوی کرسی دو سطر شعر است. بدین ترتیب، شبکهای پنهان مجموعۀ نگاره را به دو قسمت بالا و پایین تقسیم کرده که قسمت پایینی مستطیلی بزرگتر است. به علاوه، مجموعۀ نگاره یوسف و زلیخا اثر کمال الدین بهزاد با دو خط متقاطع عمود بر هم به چهار قسمت مساوی تقسیم شده و ترکیبی همچون چلیپای شکسته (Swastika) در مرکز تصویر پدید آورده است. حرکت گردونه مانند این شکل، محور اصلی حرکت در مجموعۀ نگاره است؛ گویی حرکت در نگاره با نظام گردش جهان پیوند دارد.
وحدت باطنی نگاره یوسف و زلیخا در دو حالت دیداری و معنایی
نکتۀ مهم دیگر در نگاره یوسف و زلیخا متعلق به بوستان سعدی خط سیری مارپیچی است که از چهرۀ یوسف و زلیخا شروع میشود و با فواصل منظم، دقیقاً منطبق با اندازۀ یک واحد از جدول شاخص در پایین نگاره پیچ میخورد. دیگر نکتۀ جالب اینکه این مارپیچ با هفت دور مجموعۀ نگاره را درمینوردد و با جهت فرار یوسف منطبق است. بدین ترتیب، منظور هنرمند در هر دو حالت دیداری و معنایی کاملاً برآورده میشود. تجزیۀ سطوح مایل به همراه هفت در موجود در نگاره و نیز سطوح عمودی و افقی، همه به سبب همسویی و انطباق با جهت چرخش مارپیچی و تداعی حرکت دایرهوار پنهان در نگاره، وحدت باطنی نگاره را به خوبی عیان میسازد.
هنر کمال الدین بهزاد در تصویرگری هندسۀ پنهان نگاره یوسف و زلیخا
هنر دیگر موجود در نگاره یوسف و زلیخا اثر کمال الدین بهزاد طراحی پیکرۀ یوسف و زلیخا است. با ساده کردن این دو پیکره، هندسۀ پنهان در پس آنها آشکار میشود؛ گویی این دو پیکره را نقشی همچون سر اسلیمی پدید آورده است. خط مارپیج مستور در نگاره، که خود بنیاد نقش اسلیمی در هنر اسلامی است و زیر نقش تجریدی دو پیکرۀ مذکور چونان نقاشی متحد عمل میکنند. نگاره همچون خود حکایت یوسف و زلیخا معنا و باطنی مجرد، هم ساده و هم پیچیده، هم واحد و هم متکثر دارد. از نگاهی دیگر، پیکرۀ یوسف و زلیخا متعلق به بوستان سعدی تنها عناصر پویا در نگارهاند که در میان عناصر ایستای مربوط به معماری خودنمایی میکنند این تضاد به هیچ وجه چشم بیننده را آزار نمیدهد؛ زیرا استاد کمال الدین بهزاد با استادی تمام این دو را به گونهای تصویرگری کرده است که در عین حرکت و پویایی، با دیگر عناصر همنوایند.
نظام حرکتی خطوط مایل در ترکیببندی نگاره یوسف و زلیخا
تأمل در نظام حرکتی خطوط مایل در ترکیببندی نگاره یوسف و زلیخا و تطبیق جهات آن با حرکت کلی دو پیکرۀ مذکور، ما را به نتایجی شایان توجه میرساند. اگر در امتداد حرکت دست یوسف به سوی در، خطی رسم کنیم و آن را به موازات دامن یوسف و جهت بدن زلیخا ادامه دهیم، میبینیم که این خط کاملاً موازی با خطوط مایل حاکم بر هندسۀ طرح است. امتداد این خطوط مایل، همچون امتداد خطوط عمودی و افقی نگاره، از کتیبههای شعر به دست آمده است. امتداد خطی که دست یوسف و بدن زلیخا تابع آن است، موازی کرسی کتیبۀ چلیپا در صدر نگاره است. با امتداد دادن خطوط بالا و پایین این کتیبه و کتیبۀ چلیپای مرکز تصویر و دقت در محل تقاطع آنها و رابطۀ آن با شیوۀ استقرار یوسف و زلیخا، ظرافتهای دیگری از این هندسۀ پنهان آشکار میشود.
بازی هماهنگ خطوط متقاطع در نگارۀ یوسف و زلیخا
در نگاره یوسف و زلیخا اثر کمال الدین بهزاد متعلق به بوستان سعدی با ترسیم خطوط مایل در جهت مخالف نیز نتایج شایان توجهی به دست میآید؛ از جمله: خطی فرضی که از بام شیبدار بادگیر سمت راست تصویر شروع میشود و از کنار پای راست یوسف میگذرد و به پلکان سمت چپ ختم میشود با خطوط کف پلکان موازی است؛ خطی فرضی که صورتهای یوسف و زلیخا را به هم میپیوندد با محور کتیبۀ چلیپای فوقانی و محور پلکان فوقانی موازی است. تقاطع خطوط مایل غالباً با زاویۀ قائمه و در فواصل منظم است. شگفت اینکه این خطوط با قطرهای چهار ضلعیهای معرف حجرههای عمارت نیز، که از سطوح بنیادی ترکیب بندیاند، موازی است؛ مثلاً: مربع شاخص در بر گیرندۀ پیکرۀ یوسف و زلیخا، که قسمتهای اصلی حجرۀ فوقانی را شامل میشود، یکی از اقطارش منطبق بر محوری است که از دست و دامن یوسف میگذرد و با جهت بدن زلیخا موازی است. این بازی هماهنگ خطوط متقاطع، که مجموعۀ نگاره را به هم پیوند میدهد، پویایی و متانت را به هم در میآمیزد.
آیا همۀ نگارههای کمال الدین بهزاد مبنی بر هندسهای پنهان است؟
اگر تصویری با تنوع فراوان در خط و سطح و رنگ زیرساختی منسجم و منظم و گویشی واحد داشته باشد، خالق آن به یکی از شاخصهای مهم توفیق بصری، یعنی وحدت، دست یافته است که استاد کمال الدین بهزاد اینگونه است و میتوان این وحدت را در نگاره یوسف و زلیخا و حتی سایر آثار استاد بهزاد مشاهده کرد. قدرت ذهن نظاممند و پویای استاد بهزاد زمانی آشکار میگردد که همین کیفیات در دیگر نگارههای او نشان داده میشود. یافتن هندسۀ پنهان در آن دسته از آثار بهزاد که فاقد عناصر معماری است، این فرضیه را که همۀ نگارههای او مبنی بر هندسهای پنهان است قوت میبخشد.
منبع متن:
1. یادنامۀ کمال الدین بهزاد، اثر عبدالمجید حسینی راد، تهران: انتشارات فرهنگستان هنر، 1382.