نقاشی کودکان با لباس های خوشگل بچه گانه

بازدید: 2970 بازدید
کودکان

جوزف رایت در این نقاشی در حالی یک پرتره گروهی بسیار ارزشمند را به تصویر درآورده است که از اوج مهارت و ذوق هنری خود بهره جسته تا بتواند این کار زیبا را برای همیشه ماندگار سازد. در این تابلو نقاشی هنرمندانه، سه کودک خردسال و بسیار دلربا را مشاهده می کنید که در نهایت جذابیت و زیبایی کودکانه قرار دارند و همگی به دور یک قفس چوبی گرد آمده تا کبوتر گرفتار شده در قفس را آزاد کنند و به طبیعت سرسبز بازگردانند. دختر بچه زیبای سمت چپ، ماریا و پسر بچه سمت راست که بر زمین زانو زده، مارکوس و پسر دیگری که در وسط ایستاده و کبوتر را در دست گرفته، والتر نام دارد. در این اثر آنچه که بیشتر از همه جلب توجه می کند، یکی چهره پاک، زیبا و معصومانه کودکان و دیگری لباسهایی است که این بچه ها به تن دارند. استفاده از این نوع لباس برای کودکان در قرن 17 میلادی به عنوان یک پوشش پرطرفدار، بسیار متداول بوده و بیشتر خانواده ها به هنگام شادی و تفریح از این نوع پوشش برای فرزندان خود استفاده می کردند. البته شادی و سرزندگی موجود در لباسهای مارکوس و والتر، بسیار بیشتر و تاثیر گذارتر از لباس ماریا می باشد. در واقع لباسی که دختر بچه کوچک (ماریا) به تن دارد تا حدودی ساده و فاقد نشاط و جذابیت است، اما لباس دو پسر کوچک به صورت کاملاً آشکارانه ای نشان از شادی و زیبایی دارد و بیشتر به پوشش بچه های اشراف زاده می ماند تا مردم عادی.

نقاش: جوزف رایت
تاریخ خلق اثر: سال 1781 میلادی
کشور: بریتانیا
سبک: رمانتیسم
رسانه: رنگ روغن روی بوم
موزه محل نگهداری تابلو: نگارخانه ملی ویکتوریا (واقع در شهر ملبورن، کشور استرالیا).
موضوع: نقاشی بازی گروهی کودکان با هم، کودکان کوچک و خردسال با لباسهای رنگارنگ.

پرتره ای هنرمندانه سرشار از زیبایی، شادی و مهربانی

جوزف در همان ابتدای شروع به کار این نقاشی، بر آن بوده تا یک اثر مهربانانه و سرشار از لطافت را خلق کند. اگر به نمای کلی این اثر توجه کنید، به آسانی متوجه می شوید که تمام چیزها در نهایت زیبایی و آرامی هستند. سه کودک حاضر در تابلو، به شدت خوب چهره یا به عبارت ساده تر، خوشگل هستند و حتی نقاش از لباسهایی برای پوشش آنها استفاده کرده که در نهایت رنگارنگی و شادمانگی قرار دارند. درختان و منظره جنگل زیبای طبیعت اطراف این بچه ها نیز در نهایت طراوت و سرسبزی قرار دارد و حتی قفس موجود در نقاشی نیز از جنس چوب است نه از جنس آهن. در واقع جوزف رایت به صورت کاملاً آگاهانه به همه جزئیات توجه کرده و از قفس چوبی به این دلیل استفاده کرده که نسبت به قفس آهنی از استحکام و سختی کمتری برخوردار است و به همین دلیل با فضای کلی حاکم بر نقاشی که در اوج مهربانی و نرمی است، مطابقت و همخوانی بهتری را دارد. پس همه عناصر موجود در این تابلو دست به دست هم داده اند تا ترکیبی از: پاکی، زیبایی، نرمی، لطافت و مهربانی را به وجود بیاورند.

نمادین بودن این اثر در رابطه با تلاش مردم برای به دست آوردن آزادی

اگر بخواهیم با دیدگاه جامعه شناسانه و عمیق تری به بررسی این نقاشی بپردازیم، باید آن را حاصل یک تفکر و پدیده اجتماعی روشنفکرانه و آزادی خواه بدانیم. برای شرح بیشتر چگونگی این طرز تفکر باید در ابتدا این نکته را بیان کنیم که مردم قرون 17 و 18 میلادی در بیشتر کشورهای جهان به خصوص جهان غرب و بعضی از کشورهای شرقی، به گونه ای از اندیشه و آگاهی آزادی خواهانه دست یافتند که آرام آرام آنها را بر آن داشت تا به صورت جدی و آشکارا برای به دست آوردن آزادی های اجتماعی خود، به پا خیزند. مردم آن دوران شاهد بودند که حقوق فردی آنها توسط حاکمانشان پایمال شده است. آنها به عنوان یک انسان، فاقد بسیاری از اختیارات طبیعی و عادی خود در زندگی بودند و به همین دلیل بر آن شدند تا آزادی های از دست رفته را باز ستانند. در واقع مردم خود را همانند محبوس شدگانی می دیدند که در یک قفس گرفتار شده اند و در آرزوی آن بودند که از این قفس رهایی یابند. همین طرز تفکر درباره آزادی، با گذشت زمان این انگیزه را در آنان به وجود آورد تا خواستار آزادی اجتماعی و دست یابی به حقوق مسلم خود شوند، اما چون حاکمیت جامعه هنوز آمادگی پذیرش این خواسته را نداشت، با آنها به مخالفت و مقابله برخواست و در نهایت سرکوبگری را آغاز کرد. به علت همین اقدامات سرکوبگرایانه، مردم به ناچار برای بیان هدف و خواسته خود، به نماد و رمز روی آوردند و در زمینه های مختلفی از جمله هنر نقاشی تلاش کردند تا با خلق آثار نمادین، هدف و آرزوی اصلی خود را بیان کنند. جوزف رایت در این نقاشی با خلق یک صحنه نمادین از لحظه آزادی و رها شدن پرنده از قفس، در واقع می خواهد یک باور و خواسته بسیار گسترده تر را در قالب نقاشی بیان کند. آن باور، همان آزادی است که همانند این نقاشی، بسیار زیبا، آرمانی، شادی آفرین و خوش رنگ است. جوزف با کشیدن این اثر به دنبال رویای دیرینه خود و جامعه خود برای دست یابی به آزادی واقعی است. او کبوتر را نماد انسان های محروم شده از آزادی و قفس را نماد شرایطی می داند که آزادی را از آنها سلب کرده است.