آریستیپوس (Aristippus) از شاگردان سقراط بود که البته در نوع فلسفه با استاد خود بسیار متفاوت بود. وی از مکتب هدونسیم اخلاقی (Ethical Hedonism) پیروی میکرد. هدونسیم یکی از مکاتب فلسفی است که بر لذتگرایی تأکید ویژهای دارد و غایت عالی و سعادت نهایی زندگی را در لذت بردن میداند. آریستیپوس به صورت جدی و بنیادین بر این عقیده بود که لذت بردن، بالاترین شادی و هدف در این دنیا میباشد. وی مانند فیلسوفان همعصر خود به گوشهنشینی و ترک دنیا و لذتهایش متمایل نبود و دنیا را از دریچۀ استفاده، بهره بردن و کامجویی مینگریست.
فهرست عناوین این نوشته:
پیروی آریستیپوس از مکتب لذتگرایی
فلسفۀ آریستیپوس ساده و بیپیرایه بود. او میگفت هرچه میکنیم، حتی هنگامی که در راه دوستان فقیر میشویم یا به فرمان سرداران جان میدهیم، به امید لذت یا از ترس رنج است. بنابراین، نظر عموم این است که لذت غایت خیر است و هر چیز دیگر، از جمله نیکی و فلسفه، را باید بر میزان لذتی که به بار میآورد قضاوت کرد. به باور آریستیپوس، دانش ما دربارۀ اشیاء نامعلوم است و آنچه که با اطمینان و مستقیم میدانیم از راه احساسات ماست. بنابراین، عقل در آن چیزی است که احساسات ما را لذت بخشد، نه اینکه به دنبال حقیقت غیرقابل لمس بگردیم. وی پیرو مکتب لذتگرایی هدونسیم بود.
زبردست بودن آریستیپوس در سخنوری
آریستیپوس پس از مرگ سقراط با نوشیدن جام شوکران به شهرهای مختلف سفر کرد و مدتی در «سکیلوس» با «گزنوفون» و مدت بیشتری را با «لائیس» در «کورنت» گذراند و سپس در شهر مادری خود «کورنه» در سواحل آفریقا، سکونت گزید تا مدرسه و فلسفۀ خود را بنا کند. ثروت و تجمل طبقات بالا در این شهر نیمهشرقی، عادات او را قالب ریخته بود و ظاهراً با این بخش از نظریات استادش که «شادکامی نیکوترین چیزهاست» بیشتر موافق بود. آریستیپوس چون ظاهری آراسته و رفتاری شایسته داشت و سخنوری زبردست بود، به همه جا راه یافت. زمانی کشتی وی غرق شد و بیپول و مفلس وارد «رودس Rhodes، نام یک جزیره در دریای اژه» گردید؛ پس به مدرسهای رفت و در آنجا به سخنرانی پرداخت و چنان حضار را شیفتۀ خود کرد که او و همراهانش را غذا و مأوا دادند. در آنجا بود که به والدین اطفال پند داد که ایشان بایستی کودکان خود را چنان ثروتی بدهند که آن ثروت بتواند پس از غرق کشتی، با صاحب خود شنا کند و به ساحل بیاید. (منظور ثروت دانش و فلسفه است)
عمیقترین لذتها به باور آریستیپوس
آریستیپوس باور داشت که عمیقترین لذتها جسمانی و حسی هستند، نه اخلاقی و فرهنگی؛ بنابراین، مرد عاقل بیش از هر چیز به دنبال لذت جسمانی میرود. هیچ مرد عاقلی لذت نقد را فدای لذت آتی نامعلوم نمیکند. به عقیدۀ آریستیپوس فقط حال موجود است و بس، و به احتمال زیاد اگر حال از آینده بهتر نباشد، بدتر نیز نیست. در واقع وی باور داشت که هنر زندگی، بردن بیشترین استفاده از امکانات حال است.
فایدۀ فلسفه به نظر آریستیپوس
به نظر آریستیپوس فایدۀ فلسفه آن است که ما را از لذتها دور نکند، بلکه بهترین لذتها را انتخاب نموده و طرز بهرهبرداری از آنها را نشان دهد. در باور او، حکمرانان لذات مرتاضان نیستند که از آنها پرهیز میکنند، بلکه کسانی هستند که از خوشیها لذت میبرند ولی بنده و اسیر آنها نمیشوند و مدبرانه میتوانند بین لذات مضر و غیرمضر تفاوت بگذارند. پس مرد عاقل بی چون و چرا به آرای عمومی و قانون احترام میگذارد، ولی تا حد ممکن میکوشد تا نه ارباب و نه بردۀ کسی باشد.
رابطۀ آریستیپوس با زنان خوب و روسپی
آریستیپوس پولی را که در میآورد با ولخرجی در راه غذای خوب، لباس خوب، خانۀ خوب، و زنان خوب (آن طور که خود تشخیص میداد) صرف میکرد. روزی که به سبب زیستن با زنی روسپی مورد سرزنش قرار گرفت، پاسخ داد که از زندگی در خانه و نشستن در کشتیای که دیگران قبل از او از آن استفاده کردهاند اِبا ندارد. روزی معشوقهاش به او گفت: «من از تو باردارم»، و آریستیپوس پاسخ داد: «از کجا که کار من بوده؟ مگر پس از گذشتن از یک تیغزار میتوانی بگویی که کدام تیغ پایت را خراشیده؟»
تملقگویی آریستیپوس از جباران برای رسیدن به هدفهای خود
آریستیپوس ثروت و فقر را با متانت تحمل میکرد، ولی در رجحان دادن به آنها ادعای بیتفاوتی نمیکرد. او برای درسی که میداد مُصرانه مزد میگرفت و حتی برای رسیدن به هدفهای خود از تملقگویی جباران رو برنمیگرداند. گویند وقتی که «دیونوسیوس اول» به صورتش آب دهان انداخت، خندید و گفت: «ماهیگیران برای گرفتن ماهیها بایستی متحمل رطوبتی بیش از این شوند.» هنگامی که دوستی شماتتش کرد که چرا در مقابل دیونوسیوس زانو زده است، پاسخ داد: «گناه من چیست که گوش پادشاه در کف پایش است؟» وقتی دیونوسیوس از او پرسید که چرا فیلسوفان دریوزهگری ثروتمندان را میکنند، ولی اینان فیلسوفان را چندان به محضر نمیپذیرند، آریستیپوس پاسخ داد: «چون اولیها میدانند چه میخواهند، ولی دومیها نمیدانند.»
تحقیر کردن اشخاص ثروتمند توسط آریستیپوس
آریستیپوس اشخاصی را که ثروت را به خاطر اندوختن میخواستند تحقیر میکرد. روزی «سیموس» ثروتمند فروگیایی، خانۀ مجلل خود را که تماماً با مرمر سنگفرش کرده بود، به او نشان میدهد، آریستیپوس به صورت او آب دهان میاندازد و چون مورد اعتراض قرار میگیرد، به این عذر متوصل میشود که میان آن همه مرمر و تجمل، جایی مناسبتر نیافته که آب دهان بیندازد.»
بزرگترین ارثی که آریستیپوس برای دخترش برجای گذارد
مردم، آریستیپوس را با وجود زندگی بیپردهای که داشت دوست میداشتند، زیرا مردی بود که رفتاری شایسته داشت و با فرهنگ و مهربان و خوشقلب بود. بدون شک، لذتجویی بی غل و خش او از سُروری که از رسوا کردن محترمانۀ گناهکار شهر خود میبرد سرچشمه میگرفت. او با پیروی از سقراط و احترام گذاردن به او و دوست داشتن فلسفه، معتقد بود که مؤثرترین دیدگاه زندگی، منظرۀ مرد نیکی است که به آرامی راه خود را در میان مردم شریر میجوید و میگذارد. آریستیپوس قبل از مرگش که در سال 356 پیش از میلاد روی داد، میگفت بزرگترین ارثی که برای دخترش «آرته» برجای گذارده این است که بر چیزی که بدون آن هم زندگی میسر است غصه نخورد. در اینجاست که میبینیم به گونۀ شگفت انگیزی تسلیم عقاید دیوجانس فیلسوف یونانی کلبی مسلک میشود. آرته بعد از پدر مدیر مدرسۀ «سیرنائیک» شد، چهل کتاب نوشت، شاگردان ممتاز فراوانی یافت، و همشهریانش لقب «فروغ یونان» به او دادند.
منبع متن:
کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت، جلد دوم، یونان باستان، ترجمۀ امیرحسین آریانپور، فتحالله مجتبائی، هوشنگ پیرنظر، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1380.