آثار لویتان داری سادگی بی مانندی هستند به گونه ای که هنرمندان قبل از او به هیچ وجه نمی توانند از این لحاظ با وی برابری کنند و در آینده هم معلوم نیست که کسی بتواند به موفقیت هایی که او در زمینۀ خلق نقاشی از منظره های آرام و ساکن به دست آورده بود، دست یابد. در واقع مشخصۀ اصلی سبک هنری آیزاک لویتان، پرداختن به همین صحنه های آرامش بخش از طبیعت و مناظر است.
نام نقاش: آیزاک لویتان
تاریخ خلق اثر: سال 1900 میلادی
مکان کشیده شدن اثر: کشور روسیه
اندازه تابلو: 75.8 سانتی متر پهنا و 51 سانتی متر ارتفاع
رسانه: رنگ روغن روی مقوا
سبک: واقع گرایی (رئالیسم)
ژانر: ادبیات شبانی
مکان نگهداری کنونی تابلو: گالری ترتیاکف شهر مسکو (Tretyakov Gallery).
فهرست عناوین این نوشته:
تصویری آرامش بخش از یک شب زیبای تابستانی
موضوع این تابلو نقاشی بسیار ساده است. در این اثر خروجی یک دهکده، چشم انداز یک جنگل در دوردست و افق، و سطحی دلنواز از آسمان آبی که در آن نور قرمز ضعیفی که نشانه هایی از غروب خورشید و نزدیک شدن شب را در خود داراست، توسط لویتان به تصویر درآمده است. همین موضوعات ساده و البته زیبا برای نقاش کافی است که با عشق فراوان، زیبایی و شکوه آرامش بخش یک شب آرام تابستانی را در یک روستای کوچک مجسم نماید. لویتان برای خلق این اثر نفیس به ابزار فراوان و تدارکات بسیار نیاز نداشته است، بلکه فقط چند قلم موی موزون و دو سه رنگ برای او کافی بوده تا این چشم انداز زیبا را خلق کند و یک لحظۀ زیبا از نقاشی منظره شب را جاودانه سازد. او این تابلو را در اوایل قرن بیستم میلادی کشید، یعنی زمانی که کشور روسیه از لحاظ فرهنگی پیشرفت های قابل توجهی را به خود دید و در واقع این اثر نمودی از تغییر فرهنگ و دیدگاه هنرمندان روس در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم میلادی است. در این دوران توجه نقاشان روسی به سوی آثار ساده، به خصوص زندگی مردم روستایی و کشاورز جلب شد و دیگر هنر نقاشی مانند گذشته فقط به ثبت زندگی ثروتمندان و سیاستمداران بزرگ بر روی بوم نمی پرداخت.
آغاز زندگی آیزاک لویتان
آیزاک لویتان، نقاش زبر دست و توانای روس، در 30 اوت 1860 میلادی در شهر کیبارتای (Kibarty) کشور لیتوانی زاده شد. او به سبکهای واقع گرایی (رئالیسم) و امپرسیونیسم نقاشی می کشید و به طور خاص در ژانر منظره نگاری و خلق چشم اندازهای طبیعت پیرامون خود فعالیت می کرد. هنر نگارگری وی با طبیعت آمیخته شده است و طبیعت وحشی و بکر در تمام آثار او خودنمایی می کند. در میان تمامی آثار او، به سختی می توان اثری را یافت که رد پایی از درخت یا آب در آن دیده نشود.
آیزاک در یک خانوادۀ فقیر اما تحصیل کرده متولد شد. پدر او یهودی بود و در شهر کاوناس (Kaunas) واقع در لیتوانی به تدریس زبانهای آلمانی و فرانسوی مشغول بود و بعدها به عنوان مترجم در یک شرکت فرانسوی که در زمینۀ ساخت پل برای راه آهن فعالیت می کرد، استخدام شد. خانوادۀ لویتان در آغاز سال 1870 میلادی از شهر خود خارج و به شهر مسکو نقل مکان کردند. با ورود خانوادۀ آیزاک به شهر بزرگ مسکو، دوره ای تازه در زندگی و هنر وی به وجود آمد که در ادامه دربارۀ آن توضیح خواهیم داد.
ورود آیزاک به مدرسۀ هنر مسکو
آیزاک در سپتامبر 1873 میلادی به مدرسۀ نقاشی، مجسمه سازی و معماری شهر مسکو وارد شد. این مدرسه همان جایی بود که برادر بزرگتر او یعنی آول (Avel) قبل از آیزاک برای مدت دو سال در آن تحصیل کرده بود. آیزاک در این مدرسه تا مدت یک سال به کشیدن نقاشی کپی پرداخت و مهارتهای خود را به صورت قابل توجهی گسترش و به کمال رسانید. پس از این مدت او توانست به صورت مستقل کار کند و آثار خود را به تصویر درآورد. مدت زمان زیادی طول نکشید که وی توانست به یک نقاش منظره پرداز تبدیل شود و ژانر مورد علاقۀ خود را به صورت حرفه ای نقاشی کند. آیزاک در مدرسۀ نقاشی مسکو زیر نظر استادانی توانا همچون: الکسی ساراسوف (Alexei Savrasov)، واسیلی پروف (Vasily Perov)، و واسیلی پولنوف (Vasily Polenov) که همگی از نقاشان سرشناس آن زمان کشور روسیه بودند، آموزش یافت. این استادان نیز همچون شاگرد خود به ژانر منظره و چشم اندازهای طبیعت بسیار علاقه مند بودند و تابلوهایی ارزشمند را در این سبک از خود بر جای نهادند.
مرگ پدر و مادر آیزاک
در سال 1875 میلادی، مادر آیزاک درگذشت و پدرش نیز به سختی بیمار شد. این سال و دو سال بعد از آن برای آیزاک بسیار سخت و رنج آور بود، زیرا که او مهمترین حامیان خود که پدر و مادرش بودند، را از دست داد و به همین دلیل برای ادامۀ تحصیل با مشکلات فراوانی روبرو شد. پدر او که حالا دیگر بیمار و رنجور شده بود، دیگر نمی توانست از چهار فرزند خود حمایت کند و سرانجام او نیز در سال 1877 میلادی درگذشت و به همین دلیل خانواندۀ لویتان، که حالا دیگر هم پدر و هم مادرشان را از دست داده بودند، به فقر مطلق افتادند. آیزاک به دلیل نداشتن توانایی مالی، دیگر نمی توانست در مدرسۀ هنر مسکو تحصیل کند زیرا که وی قادر به پرداخت هزینه های این مدرسه نبود. اما مدرسۀ هنر و استادان او به دلیل استعداد بالایش در هنر نقاشی و همچنین به دلیل اینکه او یک یهودی اصیل بود و البته بیشتر به دلیل دست آوردهایش در طول تحصیل وی در این مدرسه، تصمیم گرفتند که هزینه های تحصیل او را تأمین کنند و وی را در مدرسه نگه داشتند. آیزاک با حمایتی که مدرسه از وی به عمل آورد، توانست با موفقیت تحصیلات خود را در این مدرسه به اتمام برساند.
عدم تمایل آیزاک به ژانر نقاشی شهری
آیزاک در سال 1877 میلادی توانست برخی از آثار خود را برای اولین بار به صورت عمومی به نمایش بگذارد که البته از سوی مردم و بازدیدکنندگان با استقبال گسترده ای روبرو شد. درواقع نقاشی های لویتان، پاسخ و بازخورد بسیار عمیقی در برابر جذابیت و زیبایی روح نواز چشم اندازهای طبیعی سرزمین روسیه بودند. او هیچ گاه اقدام به خلق نقاشی های شهری نکرد، یعنی از محیط صنعتی و شهری و زندگی روزمرۀ مردم شهرنشین نقاشی نمی کشید و البته به هیچ وجه به این ژانر علاقه ای هم نداشت. تنها اثری که او از اینچنین محیط های به تصویر درآورد، تابلویی است که از کلیسای سیمونوف (Simonov) نقاشی کرد.
مشخصۀ اصلی آثار آیزاک و برخی از بهترین آثار او
آیزاک در اواخر دهۀ 1870 میلادی، اغلب در مجاورت شهر مسکو کار می کرد و نوع خاصی از آثار منظره محور را خلق کرد که در آنها حالت روحانی و معنوی طبیعت که متناسب با شرایط روحی و معنوی بیشتر انسانها هستند، به تصویر درآمده است. لویتان بیشتر از همه چیز، علاقه مند به کشیدن نقاشی از مکانهای شاعرانه در حومۀ جنگلهای بکر و بی نظیر بود. با بررسی آثار او می توان حالتی بسیار عمیق از سکوت و آرامش را مشاهده کرد که البته همین حالت، مشخصۀ اصلی سبک هنری وی است و در تمام نقاشی هایش جریان دارد. از جملۀ آثار او که دارای این مشخصه به صورت کاملاً برجسته ای هستند و به خوبی حالتی قدرتمند از آرامش و سکون را به بیننده القاء می کنند، می توان به تابلوهای «جادۀ ولادیمیرکا»، «صدای زنگ ناقوس شب (زنگهای ناقوس شامگاه)» و «آرامش ابدی» اشاره کرد که تصاویر این نقاشی ها در زیر آمده است:
نقاشی جادۀ ولادیمیرکا، خلق شده در سال 1892:
نقاشی صدای زنگ ناقوس شب (زنگهای ناقوس شامگاه)، خلق شده در سال 1892:
نقاشی آرامش ابدی، خلق شده در سال 1894:
مرگ دردناک آیزاک و عدم ازدواج او
آیزاک آخرین سالهای زندگی خود را در خانۀ چخوف (نویسندۀ نامدار روسی) واقع در کریمه سپری کرد. او دچار بیماری سخت و بدون درمانی شد و با وجود سختی های ناشی از این بیماری جانکاه، آخرین نقاشی های او همچنان مانند گذشته سرشار از نور و آرامش بودند. این آثار درواقع منعکس کنندۀ آرامش و زیبایی ابدی طبیعت روسیه هستند که در آثار آیزاک مجسم شده اند. آیزاک لویتان در 4 اوت 1900 میلادی در شهر مسکو، نغمۀ ترک این جهان را سرود و درگذشت. جسد او در گورستان یهودیان (Dorogomilovo) به خاک سپرده شد، اما در آوریل سال 1941 میلادی بقایای جسد او به گورستان نووودویچی (Novodevichy) در شهر مسکو منتقل و در آنجا خاکسپاری شد. در همین گورستان افراد مشهور بسیاری از جمله چخوف به خاک سپرده شده بودند و حضور آیزاک در میان آنها، این گورستان را برجسته تر از پیش کرد.
آیزاک هرگز به صورت رسمی ازدواج نکرد و فرزندی هم نداشت، با این حال، او در دهۀ 1890 میلادی با یک زن متأهل وارد رابطه شد که البته این رابطه رسوایی هایی را نیز برای وی به دنبال داشت.